ابن ابیالعوجاء
| متکلم و زندیق معروف عصر امام صادق(ع) | |
| اطلاعات کلی | |
|---|---|
| خویشاوندان سرشناس | مَعْن بن زائده شیبانی |
| وفات | سال ۱۵۵ هجری قمری در زمان منصور عباسی |
| اطلاعات علمی | |
| استادان | حسن بصری |
| فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
| فعالیتها | ترویج عقاید ملحدانه • جعل حدیث • معارضه با قرآن • تمسخر احکام الهی |
| اطلاعات دیگر | |
عبدالکریم ابناَبیالعَوجاء (درگذشت ۱۵۵ق/۷۷۲م) از چهرههای جنجالی و شناختهشدهٔ سدهٔ دوم هجری قمری بود که در منابع تاریخی، کلامی و ملل و نحل اسلامی بهعنوان فردی ملحد، زندیق یا دهریمسلک معرفی شده است. وی مدتی در بصره میزیست و بنا بر گزارشها، در آغاز از شاگردان حسن بصری بهشمار میرفت، اما بهتدریج از جریانهای رایج فکری فاصله گرفت و به انکار اصولی چون توحید، نبوت و معاد گرایش یافت. ابنابیالعوجاء بهسبب مناظرات و احتجاجات متعدد با متکلمان و بهویژه گفتوگوهایش با امام جعفر صادق(ع) شهرت یافت؛ مناظراتی که در منابع شیعی و تاریخی بازتاب گستردهای یافته است. او به تبلیغ آشکار دیدگاههای خود میپرداخت و از سوی بسیاری از عالمان دینی به جعل حدیث و تخریب مبانی اعتقادی اسلام متهم شد. سرانجام، در دوران خلافت عباسیان و به دستور کارگزاران حکومت، به اتهام زندقه کشته شدد.
نام و نسب
نام ابنابیالعوجاء را بیشترِ منابع «عبدالکریم» گفتهاند، ولی برخی از مآخذ او را به نامهای دیگر ذکر کردهاند: در البدایة و النهایة[۱] نام او «محمّد» و در الفهرست [۲] «نعمان» آمده که به احتمال زیاد هر دو اشتباه است. بلاذری او را از قبيله بكربن وائل[۳] و پدرش را نُوَیره مینامد.[۴] که از بنی عمرو بن ثعلبة بن عامر بن ذُهْل بن ثعلبه بوده است.[۵] پدرش پس از آن كه در بين قوم خود به قتل متهم شد، به خراسان رفت و در آنجا به ابی العوجا مشهور گرديد.[۶] منابع موجود از زمان تولد و اوایل زندگی او سخن نگفتهاند، ولی میتوان گفت که او به خانودهای بزرگ تعلق داشته و دایی مَعْن بن زائده شیبانی بوده است.[۷]
گرایش به الحاد
عبدالکریم نخست در بصره میزیست.[۸] و مدتی شاگرد حسن بصری بود، ولی پس از مدتی از استاد جدا شد و به قولی از دین برگشت.[۹] گفتهاند علت این انصرافِ نظر، تناقضاتی بوده است که او در گفتار حسن بصری در باب جبر و اختیار میدید، اما کار به همین جا خاتمه نیافت و او به عللی نامعلوم به الحاد گرایید.
اعتقادات ملحدانه وی
بیشتر مؤلّفان کتب تاریخ و کلام و ملل و نحل او را زندیق( از معانیاش مجوس یا کسی است که کفرش را پنهان می کند.) [۱۰]، شمردهاند[۱۱] و قتل او نیز به همین اتهام بوده است. بغدادی، او را متمایل به رافضیان خوانده است[۱۲] اما زندیق و رافضی مفاهیمی چندان دقیق نیستند.
نظر صحیحتر این است که او ثنوی و از پیروان مانی بوده است و شواهدی بر این امر در دست است.[۱۳] برخی نیز او را قَدَری یا رافضی دانستهاند.[۱۴] میتوان گفت که او در مذهب خود - هرچه باشد - صاحب نظر بوده و به تقلید صرف و پیروی، اکتفا نمیکرده است.
احتجاجاتی از ابنابی العوجاء نیز در دست است که در ضمن آنها اعتقادات او با وضوح بیشتری نمایان میشود. او بارها با امام صادق(ع) گفت و گو داشته و پرسشهایی کرده است که میتواند تلویحاً حاکی از چگونگی افکار و عقاید او باشد. آنچه از این احتجاجات برمیآید، در بعضی موارد مطابقتی با آیین مانوی و ثنویت ندارد و بیشتر گرایشهای دهری (مادی گرایانه) را آشکار میکند، حتی مفضل بن عمر[۱۵] و ابوحیان[۱۶] بر دهری بودن او تصریح میکنند.
از احتجاجات مزبور چنین به نظر میرسد که او به وجود آفریدگار اعتقاد نداشته[۱۷]، یا درباره خداوند به بحث و جدل میپرداخته[۱۸] و در جایی خدا را غایب شمرده است.[۱۹] درگفت و گویی میان او و امام صادق(ع)، امام او را متهم میکند که نه به خداوند اعتقاد دارد و نه به پیامبر(ص). عبدالکریم نیز این گفته را رد نمیکند.[۲۰] و حتی در مواردی سعی در نفی وجود صانع دارد.[۲۱]
برخلاف انتساب ابنابی العوجاء به ثنویت، او خود را یک مادی گرا مینمایاند. زمانی از امام صادق(ع) میپرسد: «ما الدّلیل علی حَدَث الاجسام ؟»دلیل بر حادث بودن اجسام چیست؟[۲۲] که میتواند دلالت بر اعتقاد او بر قدیم بودن جهان داشته باشد. در گفت و گویی دیگر معلوم میشود که معتقد به ازلّیت اشیا بوده است[۲۳] و یا خود را غیر مخلوق میگوید.[۲۴]
در گفت و گویی در حضور مفضّل سخن را به نفی صنع و صانع میکشاند و میگوید که همه چیز به اقتضای طبیعت خود موجود شده است، نه مدبّری در کار است و نه صانعی، عالم پیوسته چنین بوده و خواهد بود.[۲۵] او میپنداشت که پس از مرگ بازگشتی نیست.[۲۶]در بحثی، امام صادق(ع) انکار قیامت و بهشت و دوزخ را به او نسبت میدهد و او این قول را رد نمیکند. ابنابی العوجاء رسالت پیامبر اکرم(ص) و به طور کلّی نبوّت را منکر بود.[۲۷]
سیره علمی و عملی او
ابنابی العوجاء به شدت اعتقاد و آیین خود را تبلیغ میکرد و جوانان را به راه خود فرا میخواند.[۲۸] بر طبق منابع شیعی، علما از همنشینی با او به سبب بدزبانی و بد ذاتیاش اجتناب میکردند[۲۹]، ولی او در خود برتری خاصی میدید و تنها متکلمان را شایسته بحث و جدل با خویش میدانست [۳۰]، چنانکه ابوالفرج اصفهانی هم [۳۱] او را یکی از ۶ متکلم آن عصر در بصره میخواند و نامش را در کنار عمرو بن عُبید و واصل بن عطا ذکر میکند.
معلوم است که شاگردان و مریدانی داشته و ظاهراً تعداد آنان در خور توجه هم بوده است، چنانکه پس از شکست او در مباحثهای، گروهی از مریدانش به اسلام گرویدند و گروهی به پیروی او ادامه دادند.[۳۲] بجز مریدان، از دوستی و تحسین کسانی مانند ابنمقفع هم برخوردار بوده است.[۳۳]
از مجموع احتجاجات منسوب به او میتوان دریافت که مردی جسور و بیباک بود و از محیط نسبتاً آزاد زمان خویش بهره گرفته، به تبلیغ عقاید کفرآمیز خود پرداخت. در منابع شیعه داستانها و نقلهای فراوانی درباره او وجود دارد. بر اساس این منابع، او در عقاید خود سخت استوار بود و با اینکه در مباحثاتی مغلوب میشد، از اندیشههای خود دست بر نمیداشت و تا دم مرگ بر نظراتش باقی بود.[۳۴] گاهی نماز میخواند و علت آن را عادت بدن و رسم شهر و نیز ارضای خانواده و فرزندان میدانست.[۳۵]
جعل حدیث
او نیز مانند بسیاری از زنادقه در تخریب مبانی اعتقادی مسلمانان کوشا بود، به جعل اخبار و احادیث و پراکندن آنها در میان مردم اهتمام تمام داشت.[۳۶] به گفته منابع شیعی، احادیث مجعول او همگی در تشبیه، تعطیل و بعضی هم در تغییر و تحریف احکام شریعت بود.[۳۷] او هنگام مرگ از این کار خویش پرده برداشت واعلام کرد که ۴ هزار حدیث جعل کرده تا حرام را حلال و حلال را حرام نماید و با این کار خصوصاً حساب ماه رمضان را به هم ریخته، اعتبار رؤیت هلال را مخدوش و به جای آن شمارش روزها را برقرار کرده است.[۳۸]
ارتباط با امام صادق(ع)
ابنابی العوجاء با امام صادق(ع) از طریق مناظره ارتباط علمی داشت و اعتراف میکرد که دانشمندان بسیاری را دیده و با متکلمان متعددی مناظره کرده ولی هیبتی که در امام صادق(ع) وجود دارد در هیچ کس نیست. [۳۹][یادداشت ۱] وی با این که به ظاهر اعتراف میکرد که در پی فهم حقایق است اما حتی با روشن شدن پاسخ شبهات و مسائلی که خودش مطرح میساخت حاضر به پذیرش حق نمیشد و بارها اطرافیان و یارانش که در جلسات مناظره حضور داشتند ایمان آورده و حق را پذیرا میشدند اما خودش زیر بار حق نمیرفت.[۴۰]گاه آن چنان حق روشن میشد که یارانش میگفتند او اسلام میآورد اما امام صادق(ع) که به کوردلی و عناد او آگاه بود میفرمود:او کوردلتر از این است که حق را بپذیرد و چون حضرت از حضورش در ایام حج پرسید پاسخ داد که فقط ازروی عادت آمده است تا دیوانگی مردم را در تراشیدن سر و رمی جمرات تماشا کند.[۴۱][یادداشت ۲]در جلسه ای امام صادق(ع) را به عنوان ابنرسول الله خطاب کرد حضرت به او فرمود:خیلی عجیب و شگفت است که خدا را انکار میکنی ولی مرا ابنرسول الله خطاب میکنی؛ او در پاسخ گفت این کار از روی عادت است. [۴۲]
معارضه با قرآن
طبرسی گوید که ابوشاکر دیصانی، عبدالملک بصری و ابنمقفع به پیشنهاد ابنابی العوجاء تصمیم گرفتند که هر کدام یک ربع از قرآن را نقض کنند، زیرا با این کار نبوت حضرت محمد(ص) و سپس اسلام باطل میشد، ولی نتوانستند.[۴۳]
تمسخر احکام الهی
ابنابی العوجاء احکام دین را بیاعتبار میدانست و حتی به تمسخر میپرداخت، چنانکه گهگاه حُجّاج(حاجیان) را استهزا میکرد و مناسک مناسک حج را خوار و وضع چنین آدابی را ناروا میدانست.[۴۴] نهایت کلام اینکه در احتجاجات، ابنابی العوجاء خود را نه مانَوَی و َثَنوی، بلکه یک مادیگرا و ضد اسلام نشان میداد و اگرچه اولیای عظیم الشأن دین نسبت به او تسامح و تساهل روا میداشتند، ولی کارگزارانِ دستگاه خلافت تحمل عقاید او را نکردند و او را به قتل رساندند.
درگذشت
ابوجعفر محمد بن سلیمان، والی کوفه از طرف منصور خلیفه عباسی، ابنابی العوجاء را -که از بصره به کوفه نقل مکان کرده بود- [۴۵] دستگیر کرد. افراد زیادی نزد منصور شفاعتش را کردند و خلیفه به عامل خود نوشت که او را آزاد کند. عبدالکریم چون به نفوذ و قدرت شفیعان خود اطمینان داشت، به ابوجعفر پیام فرستاد که در ازای ۱۰۰ هزار درهم، ۳ روز به او مهلت دهد (تا نامه منصور به او برسد). ابوجعفر که زندانی خود را فراموش کرده بود، بدین سان او را به یادآورد و پیش از آنکه نامه منصور را دریافت کند، او را به قتل رساند و به گفته اسفراینی مصلوب کرد.[۴۶]
بنابر روایتی دیگر، در منابع شیعی، عبدالکریم پس از شکست در مباحثهای، از شدت آزردگی درگذشت.[۴۷]، که نمیتوان به صحّت آن اطمینان داشت. از سوی دیگر مسعودی [۴۸] قتل او را به زمان مهدی عباسی (خلافت: ۱۵۸-۱۶۹ق) نسبت میدهد، ولی این روایت آشفته به نظر میرسد. همچنین روایت بغدادی[۴۹] که میگوید نظّام (متکلّم معتزلی) با او معاشرت داشته، نباید صحیح باشد، زیرا نظّام معاصر ابنابی العوجاء نبوده و پس از او میزیسته است.
به گفته طبری، تاریخنگار اهل سنت، درگذشت او در سال ۱۵۵ق بوده است.[۵۰]
بازتاب در پژوهشهای انگلیسیزبان
ابنابیالعوجاء در پژوهشهای معاصرِ انگلیسیزبانِ مربوط به تاریخ کلام اسلامی، ذیل مباحث مربوط به زندقه، دهریگری و جریانهای انتقادیِ غیرمؤمنانه در سدههای نخستین اسلام بررسی شده است. در این آثار، وی معمولاً بهعنوان یکی از نمونههای شاخص مناظرهگرانِ غیرمتدیّن معرفی میشود که دیدگاههای او از طریق گزارشهای مخالفان دینیاش به دست ما رسیده است.
برخی اسلامپژوهان بر این نکته تأکید کردهاند که نسبتهایی چون «زندیق» یا «ثنوی» در منابع کلاسیک، الزاماً بیانگر هویت دقیق فکری افراد نیست، بلکه اغلب بازتاب زبانِ جدلیِ عالمان مسلمان در مواجهه با منتقدان دینی است. از این منظر، ابنابیالعوجاء بیش از آنکه نمایندهٔ یک آیین منسجمِ ثنوی باشد، نمونهای از گرایشهای انتقادی و دهری در فضای فکریِ عراقِ سدهٔ دوم هجری تلقی شده است.[۵۱]
در «دانشنامهٔ اسلام»، ابنابیالعوجاء در زمرهٔ زندیقانِ مشهورِ دورهٔ عباسی یاد شده و به نقش او در مناظرات دینی، نسبت دادن جعل حدیث به وی، و ارتباطش با محافل فکری بصره و کوفه اشاره شده است. این مدخل همچنین بر این نکته تأکید دارد که آگاهی ما از دیدگاههای او، عمدتاً از طریق آثار ردیه و مناظرات نقلشده در منابع شیعی و سنی به دست آمده است.[۵۲]
برخی پژوهشگران غربی، از جمله پاتریشیا کرون، جریان زندقه در دورهٔ عباسی را واکنشی فکری به تثبیت اقتدار دینی و سیاسی خلافت دانستهاند و افرادی چون ابنابیالعوجاء را در این چارچوب تحلیل کردهاند؛ افرادی که به سبب نقد بنیادهای وحی، نبوت و شریعت، در معرض پیگرد سیاسی و دینی قرار گرفتند.[۵۳]
پژوهشهای جدید یادآور شدهاند که گزارشهای مربوط به اعتقادات ابنابیالعوجاء باید با احتیاط خوانده شوند؛ زیرا اغلب این گزارشها در بستر مناظرههای کلامی و با هدف ردّ و تخطئهٔ او نقل شدهاند. ازاینرو، بازسازی دقیق دستگاه فکری وی بدون پیشداوری، با دشواریهای جدّی مواجه است.[۵۴]
پانویس
- ↑ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ↑ ابنندیم، الفهرست، دارالمعرفه، ص۴۰۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۱۰۵.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۹۵.
- ↑ ابنحزم، جمهره انساب العرب، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۶.
- ↑ اخبار الدولة العباسيه، دارالطليعه، ص ۳۸۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۹۶۱م، ج۸، ص۴۷و ۴۸؛ بیرونی، الاثار الباقیه، ۱۳۸۰ش، ص۶۷؛ اسفراینی، التبصير فیالدين، ۱۹۴۰م، ص۸۱.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۴۶.
- ↑ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۵۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ لغت نامه دهخدا، ذیل زندیق.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۹۶؛ بیرونی، ماللهند، ص۱۹۶؛ ابنحزم، جمهره انساب العرب، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۶؛ جاحظ، رسائل الجاحظ، ۲۰۰۲م، ص۱۴۵.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۱۶۳
- ↑ ابوریحان بیرونی، الاثار الباقیه، ۱۳۸۰ش، ص۶۷؛ اسفراینی، التبصير فیالدين، ۱۹۴۰م، ص۸۱.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۱۶۳.
- ↑ ابومحمد، توحید مفضل، ۱۳۸۸ش، ص۸.
- ↑ ابوحیان توحیدی، الإمتاع و المؤانسه، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۲۰.
- ↑ ابومحمد، توحید مفضل، ۱۳۸۸ش، ص۶.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۹۶؛ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۵۳.
- ↑ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۵۴؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۳۵؛ اربلی، كشف الغمه فی معرفه الأئمه، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶؛ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۹۶، ۲۹۷.
- ↑ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۹۵، ۲۹۶.
- ↑ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۹۷، ۲۹۸.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶، ۷۷.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶.
- ↑ ابومحمد، توحید مفضل، ۱۳۸۸ش، ص۶.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶.
- ↑ جاحظ، رسائل الجاحظ، ۲۰۰۲م، ص۱۴۵
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۴۷.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ ابومحمد، توحید مفضل، ۱۳۸۸ش، ص۷.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۱۴۶.
- ↑ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۹۶، ۲۹۷.
- ↑ علم الهدی، أمالی المرتضی، ۱۹۹۸م، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۴- ۷۸؛ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۱۲۶، ۲۵۳، ۲۵۴، ۲۹۳- ۲۹۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۳۵-۳۳۷؛ اربلی، كشف الغمه فی معرفه الأئمه، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۱۰۶.
- ↑ جاحظ، رسائل الجاحظ، ۲۰۰۲م، ص۱۴۵.
- ↑ علم الهدی، أمالی المرتضی، ۱۹۹۸م، ج۱، ص۱۳۷
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۹۶۱م، ج۸، ص۴۸؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۱۶۳و۱۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۹۶؛ علم الهدی، أمالی المرتضی، ۱۹۹۸م، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۶.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۷.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۰۰؛ ابنبابویه، التوحید، ۱۴۱۶ق، ص۲۵۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۳۵؛ اربلی، كشف الغمه فی معرفه الأئمه، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۳۸۸
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۴۷.
- ↑ اسفراینی، التبصير فیالدين، ۱۹۴۰م، ص۸۱؛ قس: طبری، تاریخ الطبری، ۱۹۶۱م، ج۸، ص۴۸؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۱۶۴؛ علم الهدی، أمالی المرتضی، ۱۹۹۸م، ج۱، ص۱۲۷، ۱۲۸.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۷۸.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۲۴.
- ↑ بغدادی، الملل و النحل، ۱۹۹۲م، ص۹۱.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۹۶۱م، ج۸، ص۴۸.
- ↑ van Ess, Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, vol. 1, Berlin: Walter de Gruyter, 1991, pp. 415–420.
- ↑ “Ibn Abī al-ʿAwjāʾ”, in: Encyclopaedia of Islam, 2nd ed., Leiden: Brill.
- ↑ Crone, Patricia. The Nativist Prophets of Early Islamic Iran. Cambridge: Cambridge University Press, 2012, pp. 22–25.
- ↑ Cook, Michael. Early Muslim Dogma. Cambridge: Cambridge University Press, 1981, pp. 176–178.
یادداشت
منابع
- ابنبابویه، محمدبن علی، التوحید، مصحح: هاشم حسینی طهرانی، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- ابنحزم، علیبن احمد، جمهره انساب العرب، بیروت، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۸ق.
- ابنخلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
- ابنطقطقی، محمد، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، ۱۳۶۰ش.
- ابنکثیر، اسماعیلبن عمر، البدایه و النّهایه، محقق: خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
- ابنندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست لإبن الندیم، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- ابوحیان توحیدی، علیبن محمد، الامتاع و المؤانسه، بیروت، المکتبه العصريه، ۱۴۲۴ق.
- ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۰ش.
- ابوالفرج اصفهانی، علیبن حسین الاغانی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
- ابومحمد، مفضل بن عمر، توحید مفضل، مترجم: محمدباقر مجلسی، قم، نشر بقية الله(عج)، ۱۳۸۸ش.
- اخبار الدوله العباسيه، بيروت، نشر دارالطليعه، بیتا.
- اربلی، علیبن عیسی، کشف الغّمه فی معرفه الائمه، تبریز، بنی هاشمی، ۱۳۸۱ش.
- اسفراینی، شهفور بن طاهر، التبصير فیالدين و تمييز الفرقه الناجيه عن الفرق الهالكين: مصحح: محمد زاهد کوثری، قاهره، المکتبه الأزهريه للتراث، ۱۹۴۰م.
- بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان فرقه الناجی منهم، بیروت، دار الجبل، ۱۴۰۸ق.
- بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الملل و النحل به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۸۶م.
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز الدوری، بیروت، ۱۳۹۸ق.
- بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
- ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، قاهره، مطبعة الظاهر.
- جاحظ، عمرو، رسائل الجاحظ، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۲ق /۱۹۳۳م.
- طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات ۱۴۲۱ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری؛ تاريخ الأمم و الملوک، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، بینا، ۱۹۶۱م.
- علم الهدی، علی، امالی المرتضی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ۱۳۷۳ق / ۱۹۵۴م.
- قاضی عبدالحبار، المغنی، به کوشش محمود محمد خضری و دیگران، قاهره، ۱۹۶۵م.
- کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۳ش.
- مسعودی، علی، مروج الذّهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق، ۱۹۶۵م.
- مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹-۱۹۰۶م.
- van Ess, Josef. Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra. Vol. 1. Berlin: Walter de Gruyter, 1991.
- Crone, Patricia. The Nativist Prophets of Early Islamic Iran. Cambridge: Cambridge University Press, 2012.
- Cook, Michael. Early Muslim Dogma: A Source-Critical Study. Cambridge: Cambridge University Press, 1981.
- “Ibn Abī al-ʿAwjāʾ”. Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Leiden: Brill